رودبار الموت


رودبار الموت

(زنده ياد محمدتقی ميرابوالقاسمی)

 

رودبار الموت یا رودبار قزوین که به رودبار محمدزمان خانی و خشکه رودبار و هم چنین به رودبار شاهرود نیز شهرت داشته است . دهستانی است که سر راه قزوین به الموت قرار دارد. در جنوب با دهستان کوهپایه قزوین و در شمال با دهستان اشکور و در غرب با دهستان عمارلو و در مشرق با بخش الموت همسایه و محدود می شود.بر اساس یک گزارش رسمی در یک صد و سی و دو روستای آباد آن 30472 نفر جمعیت در 6124 خانوار زندگی می کنند(فرهنگ آبادی های کشورج 22 ص98).

مرکز دهستان معلم کلایه است که در فاصله54کیلومتری راه عمومی است .عموماً مسلمان و شیعه هستند و به زبان های فارسی ، ترکی ، کُردی ، لُری ، تاتی و... سخن می گویند.پیداست که اقوام و تیره های چندی در آن زندگی می کنند که بعضی از آن ها مهاجرانی از مناطق مختلف ایران و دهستان های مجاور مانند دیلمان هستند و مراغیان نیز از جمله این  مهاجرانند که نظام زندگی عشیره ای و اقتصادی شان بیش از نظام اعتقادی و سنتی آنان شایان توجه است . و این گروه در پاره ای از روستاهای این دهستان در کنار اقوام دیگر مانند ریشوندها و لرها و کردها و غیره به کار دامداری و کشاورزی می پردازند . از تاسیسات عمومی  و آموزشی و رفاهی مردم این دهستان تا سال 1355 گزارش زیر را می بینیم که چهار روستای آن دارای برق بوده است و در بیست روستا نیز لوله کشی آب وجود دارد و همچنین دارای نودوسه باب دبستان و هفت باب مدرسه راهنمایی و شش باب درمانگاه و دوازده پزشک ـ پانزده بهیار و مامای روستایی و سه دام پزشک و دو دستگاه تلفن و هفت دستگاه آسیاب آرد بوده است(فرهنگ آبادی های کشورج 22 ص98).

آب و هوا و رودخانه :

آب و هوای این ناحیه کوهستانی در ارتفاعات با زمین های دو سوی رودخانه شاهرود که از آن می گذرد ، دارای تفاوت محسوسی است . بطوری که بلندی های سرد و پر برف آن در تابستان ها به صورت مناطق ییلاقی درآمده است و چراه گاه مناسبی نیز برای دام ها می شود و هر اندازه که از ارتفاع زمین ها کاسته شود. طراوت و اعتدال هوا نیز کاهش می یابد.حمدالله مستوفی در گزارش خود از آب و هوای این ناحیه می گوید: ولایت رودبار اگرچه اکثرش گرم سیر است اما سردشیریش نیز چنان نزدیک است که در دو موضع که آوازش هم توان شنید ، در یک جا بد روند و در دیگری هنگام زرع جو باشد (نزهت القلوب ص61) بزرگترین رودخانه این دهستان رود شاهرود است که از به هم پیوستن دو رود کوچک دیگر به نام طالقان رود و الموت رود به وجود می آید و در طول مسیر رودخانه های کوچک دیگری که از آب قله های پر برف و چشمه سارها به وجود آمده اند به آن می ریزند . این رود پس از عبور از آخرین نقطه الموت از زیر پل انبوه بسوی منطقه تارُم می رود و در نزدیکی منجیل با رودخانه قزل اوزون یکی شده و رود بزرگ سپید رود را تشکیل می دهند.

اقتصاد رودبار:

 مشاغل عمده مردم این دهستان کشاورزی و دامداری و باغداری است . زنبور داری و کشت برنج نیز پاره ای از روستاها معمول است . نمد مالی و بافتن قالی ، کرباس ، جوراب ، جاجیم ، گلیم و چادر شب از جمله سر گرمی های زنان و مردان آن دهستان هست.از چشمه های آب شور بعضی از روستاها نمک به دست می آورند.از معادن قابل استفاده در چند روستا نام برده می شود که از جمله معدن زغال سنگ کامان است که در سال 1375حدود 700تن زغال سنگ به دست آمد و ذخیره احتمالی آن را تا 50هزارتن برآورد کرده اند(جغرافیای مفصل ایران ج 3ص311). اما هنوز هم مهاجرت های فصلی جهت تأمین نیازمندی های زندگی در میان آنان دیده می شود و زندگی نیمه متحرک شبانی موجب روی آوردن دامداران به مناطق شمالی تر می شود .که از جمله آن ها کوه های اشکور است که رودبار الموت را از گیلان جدا می کند.

پيشينه تاريخی :

حمدالله مستوفی از رودبار ضمن بیان تاریخی بنای شهری قزوین که کوه های اطراف  آن برای مدتی پناهگاه شاهپور ذوالاکتاف و سربازان او بوده است یاد می کند. (تاریخ گزیده ص830).

ابوالفدا ، ذیل بیان سرزمین های گیل و دیلم به نقل از ابن حوقل آورده است که دیلم را کوه های بلندی است و شهری که مستقر پادشاه است رودبار نامیده میشود. آل حسان (آل جستان ـ در صوره الارض ص119)آنجا باشند و ریاست دیلم در خاندان ایشان است (تقویم البلدان ص495).

وهسودان فرزند جستان دوم فرمانروای رودبار نخستین کسی است که در قیام عمومی مردم طبرستان علیه طاهریان با علویان متحد شد(طبری ج 14 ص6135 ـ شهریاران گمنام ص27) .

کسروی می نویسد: تختگاه جستانیان رودبار بود . اما سکه ای از ایشان باز نمانده است ، که البته این امر مربوط به دوران اول فرمانروای آنان بوده است. اما بعدها این خاندان نیز مانند امیران محلی دیگر به ضرب سکه پرداختند و بر درهم هایی که در سال 361ـ363 هجری در رودبار ضرب شده است ، نام خسرو شاه بر آن دیده می شود. خسرو شاه فرزند نادر که فرزند و یا نبیره جستان بن وهسودان بوده است ( تاریخ ایران ـ از اسلام تا سلاجقه ج 4 ص 194)رابینو ضرب سکه را به نام خسرو شاه بن مبادل نوشته است ( ولایت دارالمرز ایران گیلان ص 475) اندک زمانی نیز آل زیار ، آل بویه ، سلجوقیان جانشین جستانیان شدند تا آن که با تصرف دژ الموت به دست حسن صباح و فتح قلعه لمبسر توسط کارکیا بزرگ امید رودباری سرتاسر آن منطقه برای مدت بیش از یک قرن و نیم در حوزه فرمانروایی پیشوایان اسماعیلیه قرار گرفت و بعد از شکست آخرین فرمانروای الموت به دست مغول ها رودبار در قلمروحکمرانان محلی که گاه نماینده فرمانروایان قدرتمندتری بودند دست به دست می شد و سر انجام با از بین رفتن حکومت های محلی توسط شاهان صفوی این ناحیه نیز زیر نظر فرماندهان از طرف حکومت های مرکزی تعیین می شدند ، قرار گرفت.

ديدنی های باستانی رودبار:

1- قلعه لمبسر

معروف ترین اثر باستانی این ناحیه دژ با عظمت لمبه سر است که در کنار روستای منصور باغ قرار دارد. این دژ در سال 489 یعنی شش سال پس از تصرف قلعه الموت به محاصره سپاهیان کیا بزرگ امید در آمد و سقوط کرد و سپس به آبادانی آن پرداختند . رشیدالدین می نویسد: سیدنا فرمودند تا آن را عمارت کردند و از نینه رود که دو فرسنگ و نیم بعد مسافت بود جویی از سنگ بریدند و از آنجا به سر دژ آوردند و در میان دژ آسیاب ها و باغ ها و رنگ و یخ دان بساختند(جامع التواریخ قسمت اسماعیلیان و فاطمیان ...ص 116).

2- میمون دژ:

محل این دژ شناخته نشده است و آن آخرین پناهگاه خورشاه بود که پیش از قلاع دیگر در برابر مغولان پایداری نشان داد. رشیدالدین از مقاومت 9 روزه ساکنان آن چنین یاد می کنند: لشکر مغول به راه طالقان روی به ولایت رکن الدین نهاد و هفدهم ماه را به پای میمون دژ نزول فرمود از جوانب دیگر لشکرها به پیوستند و آن قلعه را گرد پیچ و حجر کرد... دو سه روزی با ساکنان آن کوه مهاوشه و مریی رفت . بیست و پنجم شوال جنگ سلطانی بود با مهابت و سطوت تمام . (جامع التواریخ ص189 ـ جانگشا ج3 ص266) بدین ترتیب باید گفت که میمون دژ پس از تسلیم خورشاه  و یک جنگ خونین و تن به تن سقوط کرد و به دست مغول ها افتاد و آنچنان ویران شد که اینک از آن آثاری بر جای نمانده است .

3- آرامگاه های سنگی :

در تاریخ عمومی ایران ضمن اشاره به وقایع رودبارالموت از تعدادی دژها نام برده می شود که نشانه های چندانی از آن ها باقی نمانده است و به چند آرامگاه سنگی نیمه ویران در روستای حسن آباد و دامنه های شاه کوه بر خورد می کنیم که آنها را از جمله آثار باستانی مربوط به دوران ساسانی می شناسند(سرزمین قزوین ص243 به بعد).

شاید این بیان مختصر در معرفی دو منطقه الموت و رودبار ارزش جاذبه های توریستی و توجه به آن را نیز نشان دهد.اما باید دانست تا این زمان برای ایجاد امکاناتی در جهت پیشرفت صنعت توریسم در سرتاسر ناحیه تلاش مناسبی به عمل نیامده است . با وجودی که سال هاست هزاران مشتاق را از سرزمین های دور و نزدیک به سوی خود می کشاند. نگارنده در یک روز شاهد حضور ژاپونی ها و ایتالیایی ها و علاقه مندانی ازچالوس و گیلان به پای دژ الموت بوده است . که هیچ کدام شان جایی برای سکونت یک روز خود نمی یافتند. تنها محبت و مهمان نوازی مردم روستای گازرخان و اطراف آن این دل گرمی را به آنان می بخشید که بتوانند در زیر آسمان مرداد ماه الموت شبی بگذرانند و امید است همت آنان که در این زمان به کار الموت شناسی و حتی دیلمان شناسی و اخیراً طالقان شناسی را مورد توجه قرار داده اند ، زمینه اهتمام بیشتری برای ایجاد شرایط مناسب در جهت توریسم بوده باشد. که تاریخ هم با این آیندگان و روندگان گفتنی های بسیاری را در دل نهفته دارد.

یادآوری :

این مقاله در تاریخ 1384 به نگارش درآمده است و از آنجایی که زنده یاد میرابوالقاسمی از عدم امکانات گله گذار بودند خوشبختانه امروزه رودبار الموت به پیشرفت قابل توجهی در زمینه توریسم رسیده است که زمان نگارش این مقاله وجود نداشت!

 



آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: